Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، سارقان حرفه‌ای بسیاری هستند که به دلیل خطرناک بودن، نام و آوازه‌شان در جهان پیچیده است. اما در این بین، نام گروه دیگری از افراد هم در فهرست سارقان جهان جای دارد، البته نه به عنوان یک دزد حرفه‌ای، بلکه به عنوان احمق‌ترین دزدان جهان که یا به کاهدان زده‌اند یا به دلیل تصمیم‌گیری‌های نه چندان عاقلانه‌شان، در چنگال قانون گرفتار شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دزدی از بانک تعطیل

ساعت ۱۱:۴۰ دقیقه صبح بود که کریستوفر آلن کوچ ۲۸ ساله  سوار بر خودروی خود جلوی بانک سیتی‌زن  نورترن توقف کرد و بعد آهسته به طرف پارکینگ بانک پیچید و چند دقیقه‌ای در همان جا در ماشینش نشست. کریستوفر مرتبا به ساعتش نگاه می‌کرد و منتظر بود تا ثانیه‌ها هر چه زودتر سپری شوند.

ساعت ۱۲:۰۱ دقیقه که شد، جوان در حالی که دستکش به دست داشت و کلاه اسکی روی سرش گذاشته بود، از خودرواش پیاده شد. ظاهرش بسیار عجیب بود و از تفنگی که در دست داشت، معلوم بود که می‌خواهد از بانک سرقت کند. از این رو یکی از کارمندان بانک وقتی دید او در حال نزدیک شدن به بانک است، سریعا گوشی تلفن را برداشت و با پلیس ایالت پنسیلوانیا تماس گرفت.  

کریستوفر به در بانک که نزدیک شد، خواست وارد شود اما نکته جالب اینجا بود که در بانک باز نمی‌شد و وقتی چشمش به کاغذی که روی در بانک چسبانده شده بود، افتاد، چشمانش از تعجب گرد شده؛ چراکه او بعد از ساعت اداری دست به سرقت زده بود و حتی پیش از دزدی به خودش زحمت نداده بود که ساعات باز بودن بانک را چک کند. با رسیدن ماموران، هرچند دزد بی هوش و حواس پا به فرار گذاشت اما هنوز به در پارکینگ نرسیده، به اتهام حمل غیر قانونی اسلحه و اقدام به دزدی دستگیر شد.

دزدی از باشگاه کاراته‌کاها

کریستین گاراس، از قهرمانان کاراته در سال ۲۰۰۸ تصمیم گرفت تا قسمتی از محل زندگی‌اش را تبدیل به باشگاه ورزشی کند و از این رو تمام کاراته کاهایی که کمربند مشکی داشتند، به باشگاه ورزشی گاراس آمدند که در آنجا تمرین کنند. تا اینکه یک روز دزد بخت برگشته‌ای که از همه‌جا بی‌خبر بود و نمی‌دانست که صاحب این باشگاه کیست و چه کسانی در آنجا ورزش می‌کنند، مخفیانه وارد ساختمان شد.  

دزد دقیقا زمانی دست به دزدی زده بود که همه مردها در حال تمرین بودند. البته او اصلا به اینکه تا چه اندازه خطر کرده، هیچ توجهی نداشت و بعد از دزدیدن یک لپ تاپ، دو دوربین دیجیتال و تعدادی دیگر از اشیای باارزش داخل باشگاه خواست فرار کند که ناگهان گاراس با دیدن غریبه ساک به دست شستش خبردار شد که از باشگاهش سرقت شده و از این رو بدون معطلی به طرف غریبه حمله کرد.  

وقتی صدای داد و بیداد در باشگاه پیچید، بقیه مردها هم از ماجرا خبردار شدند و دزد بیچاره وقتی دید که چندین مرد کاراته‌کا با کمربند مشکی به طرفش می‌دوند، اشیای مسروقه‌اش را همان جا رها کرد و خواست پا به فرار بگذارد که از بخت بد تا می‌توانست کتک خورد و تا رسیدن پلیس دست بسته او را نگه داشتند. وقتی پلیس به باشگاه ورزشی گاراس رسید، او رو به ماموران کرد و گفت: «فکر نمی‌کنم که این دزد بعد از این خیال سرقت به سرش بزند؛ چرا که امروز خیلی ترسیده بود.»

الو... پول توی صندوق هست؟

سال ۲۰۰۸ صندوقداری از یکی از فروشگاه‌های شهر اونتاریو به خاطر تلفن مشکوکی که به او شده بود، با پلیس تماس گرفت و کمک خواست. چند دقیقه پیش از این تماس، دانیل گلین ۴۰ ساله با فروشگاهی که سوزان سیمسون در آن به عنوان صندوقدار کار می‌کرد، تماس گرفت و از او پرسید که آیا در صندوق به اندازه کافی پول هست که او برای دزدی به آنجا بیاید یا نه؟ و با این تلفن مشکوک سوزان که به شدت ترسیده بود،

بدون معطلی ماموران را در جریان گذاشت و طولی نکشید که یک ماشین پلیس جلوی در فروشگاه توقف کرد. گلین در حال نزدیک شدن به فروشگاه بود که یکی از ماموران به او مشکوک شد و دستگیرش کرد. در جریان بازجویی‌ها معلوم شد که مظنون دستگیر شده، همان مردی است که تلفنی از صندوقدار سراغ مقدار پول‌های موجود در صندوق را گرفته بود. جالب اینجاست که دانیل گلین پیش از این هم دو بار دیگر با همین روش دست به دزدی زده و البته موفق هم شده بود؛ البته این فکر بکرش بالاخره او را به دام انداخت.

دزد و پیرزن شجاع

ساعت سه صبح بود که هتی مایرز ۹۵ ساله اهل اوکلاهاما با صدای شکسته شدن شیشه در ناگهان از خواب پرید. به نظر می‌رسید که یک نفر به عمد شیشه را شکسته. با صداهایی که به گوش می‌رسید، پیرزن مطمئن شد که پای یک دزد در میان است. او که تنها زندگی می‌کرد، خیلی ترسیده بود و نمی‌دانست باید چه کار کند. همان طور که در تخت نشسته بود، به اطرافش نگاه کرد و چشمش به پیچ‌گوشتی کنار پنجره افتاد.

آن را برداشت و سریع از جایش بلند شد و به طرف در رفت. به محض اینکه هتی از پله‌ها پایین آمد، اولین چیزی را که دید دست‌های رابرت هارسلی  بود که هنوز تلاش می‌کرد از بیرون در را باز کند. در همین موقع مادر بزرگ ۹۵ ساله بدون اینکه ثانیه‌ای معطل کند به طرف دزد رفت و پیچ گوشتی را محکم به دست او که به دستگیره چسبیده بود، فرو کرد.

صدای فریاد هارسلی ۴۶ ساله در سکوت نیمه شب تمام محله را پر کرد و پیرزن تنها به یک ضربه رضایت نداد و چندین بار با پیچ‌گوشی ضربه‌های محکمی به دست هارسلی بیچاره زد و از ترس اینکه فرار نکند، همان‌طور که به دزد حمله می‌کرد، فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. وقتی پلیس به محل حادثه رسید، دست‌ها و ساعد رابرت هارسلی غرق در خون بود. به این ترتیب حمله پیرزن شجاع باعث دستگیری دزد خانه‌اش شد. هارسلی در دادگاه به جرم سرقت درجه یک به زندان محکوم شد.

حضور در دادگاه با ماشین دزدی

جونز کوپر ۳۷ ساله به اتهام دزدیدن خودرو پورشه کاریرا به ارزش ۱۲۵ هزار دلار، به دادگاه اظهار شد تا به پرونده‌اش رسیدگی شود. روز دادگاه او سوار بر ماشین لکسوس اس یو وی جلوی در دادگاه که رسید، توقف کرد و بعد از پارک خودرو، در حالی که سوئیچ آن را در دست داشت از ماشین پیاده شد.

همه او را با تعجب نگاه می‌کردند، چرا که  تیپ و قیافه جونز کاملا مثل اهالی سانفرانسیسکو بود. چند سگ داخل ماشین او بود و هنگامی که جونز خواست پیاده شود، بدون اینکه توجهی به سگ‌ها بکند، در را بست و به طرف دادگاه رفت.  این رفتار جونز شک پلیس را برانگیخت و از آنجایی که او در دزدی خودرو سابقه داشت و دادگاهی هم که قرار بود در آن شرکت کند، برای رسیدگی به یکی از پرونده‌های دزدی‌اش بود، مشخصات خودروی لکسوس مورد بررسی قرار گرفت. وقتی ثابت شد که خودروی جونز مسروقه است، دیگر هیچ شکی برای متهم بودن او وجود نداشت.

موش مردگی هنگام دزدی

در یکی از نیمه‌های شب سال ۲۰۰۸ اهالی یکی از محله‌های بورجاست - شهر کوچکی خارج از والنسیا در اسپانیا- صدای باز و بسته کردن در مغازه‌ای را شنیدند. آن موقع شب بسیار عجیب بود که صاحب مغازه بخواهد وارد آنجا شود، از این رو همسایه‌ها که حسابی به ماجرا مشکوک شده بودند، پلیس را در جریان گذاشتند و چند دقیقه‌ای طول نکشید که ماموران پلیس به همراه صاحب مغازه در محل مورد نظر حاضر شدند.

یکی از مامورها پیش از اینکه در مغازه باز شود، نور چراغ قوه‌اش را از شیشه ویترین به داخل انداخت و ناگهان صورت مردی را دید که مخفیانه  خم شده و در حال نگاه کردن به بیرون و افرادی است که دور مغازه جمع شده‌اند. دزد با دیدن ماموران از در پشتی مغازه پا به فرار گذاشت و مستقیم به طرف سالن برگزاری مراسم تشییع رفت و در تابوتی که آنجا بود، دراز کشید و خودش را به مردن زد. ماموران وارد سالن مراسم که شدند، همه جا را خوب به دقت بازرسی کردند و یک پلیس آرام آرام به سمت تابوتی که از دور به نظر می‌رسید جنازه‌ای در آن باشد، رفت.

به تابوت نزدیک شد و وقتی داخلش را دید با دیدن جنازه بسیار تعجب کرد زیرا مرده‌ای که در تابوت دراز کشیده بود، لباس کهنه به تن داشت و نفس می‌کشید. دزد باهوش فکر می‌کرد که با این کار می‌تواند از دست قانون فرار کند، اما اشتباه می‌کرد و بعد از دستگیری تنها ارفاقی که به او شد، این بود که مقامات مسوول نام او را فاش نکردند تا مبادا کسی این دزد احمق را بشناسد.

هویت من این است

تا به حال شنیده‌اید که یک سارق اسم خود را در صحنه جرم بنویسد؟ پیتر آدیسون زمانی که برای دزدی وارد ساختمان اردوی کودکان شد، تنها به خاطر همین یک اشتباه احمقانه دستگیر شد.  بعد از اینکه گزارش دزدی از ساختمان اردوی کودکان در شهر چشیر انگلستان به دست پلیس رسید، گاریس وود - کارآگاهی که برای بررسی این موضوع و پیدا کردن سارق به محل مورد نظر اعزام شده بود- به دقت شروع به بازرسی از محل کرد تا سرنخی از دزد به دست آورد که ناگهان چشمش به نوشته بالای پوستری افتاد که به دیوار چسبیده بود.

با ماژیک سیاه رنگی روی دیوار نوشته شده بود «پیتر آدیسون اینجا بود» و این، اولین سرنخ از سارق فراری بود. کارآگاه وود وقتی اسم مورد نظر را وارد رایانه کرد، پرونده‌ای با همین نام به دست آورد و به راحتی توانست دزد ۱۸ ساله را دستگیر کند. جالب اینجاست که جوان سارق نام گروهش را هم روی دیوار نوشته بود و همین باعث شد تا یک باند از جوانان سارق انگلیسی دستگیر و متلاشی شود.

دزد خواب آلود

مارتین استیونز برای چند مورد دزدی تحت تعقیب بود؛ اما او هر بار از دست قانون فرار می‌کرد تا اینکه یک روز بعد از دزدیدن پول و جواهرات بسیار، تصمیم گرفت به خاطر این موفقیت برای خودش جشن بگیرد. بعد از اینکه با پول‌های دزدی خوراکی‌های گران‌قیمت خرید و همه آنها را نوش جان کرد، پشت فرمان ماشین، بی خبر از اینکه چه سرنوشتی در انتظارش است خوابش برد.

 عابرانی که از کنار ماشین مارتین رد می‌شدند با دیدن مردی که در خودرویش به خواب رفته، نگران شده و پلیس را در جریان گذاشتند. تا اینکه ماشین پلیس کنار خودروی سارق متوقف شد. دزد هنوز در خواب بود و نمی‌دانست که خوابیدنش چه ماجراهایی را رقم زده است.

دو مامور پلیس به طرف ماشین مورد نظر رفته و او را از خواب بیدار کردند. سارق جواهرات وقتی چشم هایش را باز کرد، نمی‌توانست آنچه را می‌بیند، باور کند. دو مامور پلیس بالای سر او ایستاده بودند. ناگهان مارتین به یاد اموال مسروقه‌ای که در ماشین داشت افتاد. ماموران از او خواستند تا کارت شناسایی‌اش را نشان دهد و وقتی از هویت او مطلع شدند باورشان نمی‌شد که یکی از سارقان تحت تعقیب را به همین راحتی دستگیر کرده اند.

ماسک ماژیکی

ریکی لی کالیچون ۴۵ ساله از اهالی ایندیانا بود که گاه و بیگاه برای تفریح دست به دزدی می‌زد. یک روز فکر احمقانه‌ای به سر کالیچون زد. او ماژیک مشکی را گرفت و شروع به کشیدن آن روی سر و صورتش کرد. بعد شمشیری را که در خانه‌اش بود، در دست گرفت و به سراغ همسایه‌اش رفت و بی‌آنکه در بزند، وارد خانه شد و شروع به تهدید کردن اعضای خانواده همسایه کرد.  

صدای داد و فریاد چند مرد از بیرون خانه به گوش می‌رسید. عابرانی که در حال گذر از آنجا بودند با شنیدن صدا فورا پلیس را در جریان گذاشتند و وقتی ماموران پلیس وارد خانه مورد نظر شدند، کالیچون بین پله‌های طبقه اول و دوم - در حالی که اموال مسروقه را زیر بغلش زده بود- شمشیر به دست از پله‌ها پایین می‌آمد که ناگهان با دیدن ماموران خواست دوباره به طبقه بالا برود که یک پلیس دیگر پشت سرش سبز شد و بالاخره به دام افتاد.

دزدی در شومینه

فرانک مولار از جمله دزدهای باسابقه کالیفرنیا بود که گاه و بیگاه دستگیر می‌شد و پس از گذراندن دوران حبس، دوباره دست به دزدی می‌زد. یک روز فرانک تصمیم گرفت از یک خانه سرقت کند. او نقشه دقیق و حساب شده‌ای کشید و پیش خودش فکر کرد اگر از شومینه وارد شود، به راحتی و بدون هیچ سر و صدایی می‌تواند وارد ساختمان مورد نظر شود.

مولار بعد از اینکه دزدکی به پشت بام خانه رفت، سرش را داخل لوله شومینه کرد و دست‌هایش را به اطراف دیوار گرفت و بعد سعی کرد تا تمام بدنش را وارد لوله کند. او آهسته آهسته پایین آمد و درست وقتی سرش از شومینه بیرون آمد و توانست اتاق پذیرایی را ببیند، تمام بدنش داخل لوله گیر کرد و دیگر نتوانست تکان بخورد. افراد حاضر در خانه به محض دیدن مولار، با پلیس تماس گرفتند و دزد بیچاره بار دیگر دستگیر شد.

دزدی که پایش سر خورد

ژانویه سال ۲۰۰۸ بود و همه فروشگاه‌های میشیگان بسیار شلوغ بودند و همین، فرصت خوبی برای سارقان فروشگاه‌ها ایجاد می‌کرد که هر چه دلشان می‌خواهد به جیب بزنند. فروشگاه وسترن میشیگان از گزینه‌های خوب برای دزدها بود و از این رو در نهم ماه ژانویه جرالد اندرسون که معمولا در شلوغی‌ها به دزدی می‌رفت، وارد فروشگاه شد.

چرخی زد و در میان وسایل فروشگاه چند چاقوی شکار که ۳۰۰ دلار قیمت داشتند، نظرش را بسیار جلب کرده بود. جرالد بعد از اینکه مطمئن شد هیچ‌کس متوجه او نیست، چاقوها را برداشت و آنها را زیر لباسش پنهان کرد و به طرف در خروجی حرکت کرد. اما در همین هنگام  جرالد متوجه شد که یک نفر او را صدا می‌زند و شستش خبردار شد که مامور فروشگاه به او مشکوک شده. قدم هایش را تند کرد تا هر چه زودتر از فروشگاه خارج شود که ناگهان پاهایش سر خورد و محکم به زمین خورد.

از آنجایی که این سارق نگون بخت چاقوها را زیر پیراهنش پنهان کرده بود، وقتی زمین خورد، تیغ تیز چاقوها در شکمش فرو رفت. دورتا دور سارق پر بود از آدم‌هایی که با تعجب او را نگاه می‌کردند و وقتی نگهبان پیراهن او را بالا زد، همه ماجرا روشن شد و به این ترتیب سارق بخت برگشته را که البته متهم شناخته  شد، برای مداوا به بیمارستان منتقل کردند.
 

 

کد خبر 749277 منبع: همشهری سرنخ برچسب‌ها سارق - سرقت حوادث جهان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سارق سرقت حوادث جهان دست به دزدی دستگیر شد تماس گرفت مورد نظر سال ۲۰۰۸ نزدیک شد دست ها یک روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۲۳۲۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای عجیب سارقی که با پابند الکترونیکی به سرقت می‌رفت

همشهری آنلاین- حوادث: سردار علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران درباره دستاوردهای این طرح گفت: همکاران من در پلیس آگاهی تهران، پس از چندین روز کار اطلاعاتی، موفق به شناسایی تعدادی از سارقان به عنف و قاپ‌زن شده و در نهایت طی ۴۸ ساعت گذشته با هماهنگی مقام قضایی، عملیات متعددی را به اجرا گذشته و در مجموع ۷۴ نفر از سارقان به عنف حرفه‌ای و قاپ‌زن را دستگیر کردند.

وی با اشاره به انجام بازجویی از متهمان دستگیر شده گفت: این افراد در بازجویی‌های اولیه به سرقت بیش از ۵۰۰ دستگاه تلفن همراه اعتراف کردند. همچنین با دستگیری این افراد ۲۱ باند سرقت نیز منهدم شد.

سردار ولیپور گودرزی ادامه داد:‌ علاوه بر سارقان دستگیر شده، چند کلاهبردار و اخاذ هم دستگیر شده‌اند. همچنین مالخران اموال مسروقه نیز شناسایی شده‌اند که برخی از آنان دستگیر شده و برخی دیگر نیز به زودی دستگیر خواهند شد.

رئیس پلیس آگاهی تهران با بیان اینکه عمده افراد دستگیر شده، سابقه دار و جزو سارقان حرفه‌ای هستند، گفـت: خوشبختانه هماهنگی خوبی با دستگاه قضایی داریم و این افراد روانه زندان خواهند شد. بعد از آن هم با پابندهای الکترونیک کنترل خواهند شد.

ولیپور گودرزی در پاسخ به پرسشی در خصوص آمار سرقت مسلحانه نیز گفت:‌ سرقت مسلحانه کاهش یافته است اما در مواردی همچنان سلاح در دسترس مجرمان هست و ما در حال برخورد با این افراد هستیم. همچنین قانون تشدید مجازات در حال پیگیری است.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره اینکه آیا انتشار ویدیوهایی مانند زورگیری در بزرگراه صدر نشان‌دهنده افزایش جرائم خشن است یا خیر، گفت: چنین مواردی در گذشته هم وجود داشته اما در گذشته ضریب نفوذ اینترنت به اندازه امروز نبوده است. آمارهای ما نشان می‌دهد که اتفاقا در چنین سرقت‌هایی با کاهش روبه‌رو هستیم، اما انتشار گسترده ویدیو سبب می‌شود که افراد بیشتری از وقوع یک مورد باخبر شوند. در این پرونده همانطور که اخبارش منتشر شد، کاراگاهان پلیس آگاهی در کمترین زمان ممکن مجرمان را شناسایی کردند.

ثبت دستگیری نخستین سارقی که با پابندالکترونیکی قصد سرقت داشت

معروف به «اشکان موفرفری» است. ۲۴ سال بیشتر سن ندارد اما با وجود این سن کم ۴ سابقه کیفری در پرونده اش ثبت شده و برای پنجمین بار است که دستگیر می شود. اشکان نخستین مجرم سابقه دار است که هنگام سرقت با پابند الکترونیکی دستگیر می شود. طرح کنترل مجرمان از اواخر سال گذشته و به دستور سردار رادان کلید خورد و حالا نام اشکان با موهای فر در لیست نخستین مجرمی که با پابند الکترونیکی راهی سرقت شده، ثبت شده است. گفت و گو با این مجرم را بخوانید.

چطور جرات کردی با پابند الکترونیکی، راهی سرقت شوی؟

اشتباه کردم، فکر نمی کردم ماجرا جدی باشد.

یعنی فکر نمی کردی توسط پلیس رصد می شوی؟

فکر می کردم تعداد مجرمانی که مانند من پابند دارند، زیاد است و حواسشان به من نیست. البته حرفهای دوستان خلافکارم هم بی تاثیر نبود.

دوستانت چه حرف هایی می زدند؟

یک شب دور هم نشسته بودیم و دوستانم به وضعیت من می خندیدند. می گفتند نگران نباش، سیستم پلیس خراب است و رصد نمی شوی. می توانی با خیال راحت بروی سرقت. این حرفها را زدند و من نیز ترغیب شدم برای رفتن به سرقت. با خود گفتم بروم امتحان کنم ببینم اصلا پابند کار می کند یا ماجرا یک شوخی عجیب است! یک جورایی کنجکاو هم شده بودم اما خب دیدم ماجرا خیلی جدی تر از این حرف هاست. رفتم سرقت با این پابند الکترونیکی غافل از اینکه پلیس مرا رصد می کرد.

حالا اسمت ثبت شده به عنوان نخستین مجرمی که با پابند الکترونیکی راهی سرقت شده اما ناکام مانده است؟

همه در کار خوب رکورد ثبت می کنند، من اما در کار خلاف رکوردار شدم و البته معروف!

کی از زندان آزاد شدی؟

سوم عید بود و همان روز هم پابند الکترونیکی را به پایم بستند.

چند مرتبه دستگیر شده ای؟

این پنجمین بار است که دستگیر می شوم. پیش از این ۴ مرتبه به جرم سرقت دستگیر شده ام.

با چه شگردی سرقت می کنی؟

من تخصصم سرقت گوشی موبایل است. یا گوشی را از دست مردم می قاپم یا با تهدید زورگیری می کنم.

از شگرد سرقتت با پابند الکترونیکی بگو؟

همانطور که گفتم سوم عید آزاد شدم و سوم اردیبهشت تصمیم به سرقت گرفتم. رفتم به محله ای در جنوب تهران و به محض شناسایی طعمه جدید به سمتش رفتم تا گوشی اش را بقاپم اما سر بزنگاه پلیس رسید و من از ترسم فرار کردم.

بعد چه شد؟

پلیس به تعقیبم پرداخت و من با تمام قدرت تصمیم به فرار گرفتم. حتی خیابان ها را خلاف جهت با موتورم می رفتم. ماموران چند بار اقدام به تیراندازی هوایی کردند و من به اخطار دادند اما توجهی نکردم. در نهایت پایم را هدف گلوله قرار دادند و دستگیر شدم.

ظاهرا با قمه هم مامور پلیس را مجروح کردی؟

می خواستم هر طور شده فرار کنم و ناچار شدم با قمه، مامور پلیس را زخمی کنم اما گلوله خوردم.

همدستی هم داشتی؟

نه من معمولا تنهایی سرقت می کنم. البته این اواخر گل هم مصرف می کردم و تصورم این است که هر وقت مواد می کشم مغزم از کار می افتد.

با وجود سن کمی که داری، انگیزه ات از سرقت چیست؟

بی پولی. باید خرج مواد پدرم را بدهم. خرج همسر و فرزند خردسالم را. خرج گل را.

همسرت خبر دارد که سرقت می کنی؟

نه.

مگر می شود؟ پابند الکترونیکی ات را ندیده است؟

نه دقت نکرده است!

اولین بار کی وارد دنیای خلافکاران شدی؟

وقتی ۱۶ سالم بود و برای اولین بار سوار موتور شدم و گوشی قاپیدم. از آن پس دیگر شغلم شد دزدی. اما اینبار که با این وضعیت دستگیر شدم به شدت احساس ندامت و پشیمانی می کنم. دیگر می خواهم دور خلاف را خط بکشم و زندگی درستی را در پیش بگیرم.

ماجرای احضار روح و اخاذی شمش طلا

در گوشه ای از اداره آگاهی چندین زن ایستاده اند و به محض اینکه مردی جوان را می بینند که با دستبند و پابند وارد می شوند به سمتشان می روند و فریاد می کشند، این همان مردیست که با روح و روانشان بازی کرده و پس از آزار و اذیتشان دست به سرقت های سریالی زده است. یکی از شاکیان درباره شگرد نقشه های مجرمانه مرد تبهکار به همشهری میگوید: سال گذشته بود که مادرم به رحمت خدا رفت و من اصلا حال خوبی نداشتم. یک روز که در فضای مجازی اینستاگرام بودم به صورت اتفاقی با پیچی برخورد کردم که درباره از دست دادن مادر، مطالب قشنگی نوشته بود. پست های صفحه را لایک کردم و بعد صاحب پیچ که مردی جوان بود، به من پیامی فرستاد. او گفت که مادرش را از دست داده و برای آرامش روح مادران، هر هفته خیرات پخش می کند. وی ادامه داد: مرد جوان می گفت علاوه بر خیرات، مراسم مختلف هم در خانه اش برپا می کند و از من خواست هم در مراسم شرکت کنم و هم در خیرات. وی ادامه داد: من هم تصمیم گرفتم برای آرامش روح مادرم و مادران از دست رفته دیگر، در مراسمی که مرد جوان مدعی بود شرکت کنم چون میگفت علاوه بر من، زنان دیگری هم که مادرانشان را از دست داده اند، شرکت می کنند و هر مبلغی نیت کنند می توانند به عنوان کمک پرداخت کنند. حتی من هم مبلغی پرداخت کردم و بعد که فریب حرفهای مرد جوان را خورده بودم با او قرار گذاشتم تا به بهشت زهرا برویم برای خیرات. وقتی به آنجا رسیدم، مرد جوان آبمیوه ای به من داد که پس از نوشیدن آن از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم که مرد تبهکار، مرا مورد آزار و اذیت قرار داده و از من عکس و فیلم مستهجن تهیه کرده است. از آن پس بود که نقشه های مجرمانه او شروع شد. او هر بار به بهانه انتشار عکس و فیلم ها و بردن آبروی من، تهدید می کرد تا پول و طلا در اختیارش قرار دهم. من هم چون عروس و داماد دارم از ترس آبرو ریزی هرچه او می گفت را تهیه کرده و در اختیارش قرار می دهم. اغلب یا طلا می خواست یا پول نقد.

زن دیگری که کنارش ایستاده، می گوید: من به بهانه شرکت در مراسم به خانه مرد جوان رفتم. در آنجا او مرا بیهوش کرد و پس از تجاوز و تهیه فیلم مستهجن، مدعی شد که دو دستیار دارد به نام های زهرا و ندا. می گفت زهرا و ندا رمال هستند و پس از احضار روح، با خبر شده اند که من در خانه ام شمش نگه می دارم. در حالیکه من شمش نداشتم اما از ترس اینکه مبادا عکس هایم را منتشر کند، شمش تهیه کردم و به او دادم.

زن میانسال دیگر می گوید: من سکته مغزی کرده ام و او یکبار با تهدید چنان بر سرم کوبید که تا یک قدمی مرگ پیش رفتم. من هم از ترس آبروریزی جرات نمی کردم تا اینکه شنیدم او به جز من زنان دیگری هم فریب داده و همه یکدیگر را از طریق فضای مجازی پیدا کرده و تصمیم به شکایت گرفتیم.

انکار ناباورانه

بهزاد متهم ۴۲ ساله است که با تشکیل پیچ اینستاگرامی به نام «مادرانه» ادعا می کرده فرد خیری است و برای شادی روح مادرش به افراد نیازمند کمک می کند. او اما به عجیب ترین شکل ممکن خودش را بیگناه می داند و جرم خود را انکار می کند.

بهزاد به چه جرمی بازداشت شدی؟

به خاطر پیچ ایسنتاگرامی که داشتم. دقیق نمی دانم می گویند

چه پیچی؟

من در ایسنتاگرام پیچی به نام مادرانه داشتم و برای مادرم عزاداری و خیرات می کردم.

اما زنان زیادی را از طریق این پیج فریب داده ای؟

می گویند اتهام من آزار و اذیت، اخاذی و فریب زنان است اما من قبول ندارم.

پس چرا اینجایی؟

نمی دانم. تصورم این است که با من دشمن شده اند. می دانید چرا؟ چون از من خوششان می آمد اما من به رابطه ام با آنها پایان دادم و این زنان هم برای انتقام از من، دست به یکی کرده اند تا آبروی مرا ببرند.

اما تمام مدارک موجود است که آنها را فریب داده ای و دست به اخاذی از زنان زده ای؟

حتما خودشان خواسته اند. هرچه بود با خواسته خودشان بوده است. طلا و شمش و پول هم برای خیرات مادرشان در اختیارم قرار دادند!

اما شما در پوشش موسسه خیریه تقلبی که در اینستاگرام تبلیغ می کردی از شاکی ها اخاذی می کردی؟

نه من اخاذی نکردم.

دو زن هم همدستان بودند که ادعا می کردی رمال هستند و روح احضار می کنند؟

روح احضار می کردند و من فقط در این حد آنها را می شناسم.

طعمه هایت می گویند آنها را به اطراف بهشت زهرا می بردی و در آنجا بی هوششان می کردی؟

من با آنها در بهشت زهرا قرار می گذاشتم تا سر خاک مادرهایمان برویم و خیرات پخش کنیم اما بیهوششان نمی کردم.

پلیس در گوشی موبایلت، فیلم و عکس های شاکیان را کشف کرده است؟

سکوت می کند.

کد خبر 847090 برچسب‌ها سارق - سرقت فراجا حوادث ایران

دیگر خبرها

  • بازداشت سارق اماکن دولتی در دشت آزادگان
  • دستگیری ۵ سارق در خرمشهر
  • فیلم| دزدی با آگهی اجاره خانه ؛ ماجرا چیست؟
  • دزدی با آگهی اجاره خانه ؛ ماجرا چیست؟
  • ۲۵ سارق دستگیر شدند
  • دستگیری باند سارقان سیم و کابل‌های برق در اسلامیه
  • وجدان بیدار دانشگاهیان جهان در مقابل نسل کشی غزه خروشید
  • از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم
  • ماجرای عجیب سارقی که با پابند الکترونیکی به سرقت می‌رفت
  • عملیات وعده صادق موجب شادی عدالت‌خواهان جهان شد